چرا عُمر شورش واگنر کمتر از ۲۴ ساعت بود؟ / بررسی ۶ سناریوی احتمالی
تاریخ انتشار: ۹ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۰۴۶۹۳
برخلاف پیشبینیها، شبهنظامیان واگنر با همان سرعتی که به مسکو یورش بردند، عقبنشینی کردند. این اقدام واگنر به تنشهای داخلی در روسیه ارتباط مییافت یا نتیجه توافقی پشتپرده بود؟
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، شورش گروه واگنر به رهبری «یوگنی پریگوژین» یک روز هم زمان نبرد و فرمانده این گروه پس از میانجیگری «الکساندر لوکاشنکو»، رئیسجمهوری بلاروس از مواضع خود عقب نشست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با نگاهی موشکافانه به این رخداد و اخبار پیرامونی آن، ۶ سناریو محتمل به نظر میرسد که به صورت مجزا مورد واکاوی قرار خواهد گرفت.
* سناریوی نخست؛ برنامه پوتین برای پاکسازی و شناخت ستون پنجم
حمله واگنرها به مسکو یادآور کودتای نافرجام تیر ۱۳۹۵ در ترکیه است که با هدف سرنگونی دولت «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهوری این کشور انجام گرفت. اگرچه آن کودتا ساختگی به نظر نمیرسید، اما نتیجه آن شد که نظامیان مخالف شناخته و حذف شوند؛ بنابراین حدود ۳۰۰ هزار تن در ارتباط با آن بازداشت و بیش از ۱۳۰ هزار نفر به اتهام ارتباط با کودتا از کار اخراج شدند.
در روسیه هم پیشروی فوری گروه واگنر و به دست گرفتن کنترل شهر روستوف روسیه و نیز رسیدن به نزدیکی مسکو بدون هیچ مقاومتی و بمبارانی از سوی نیروهای ارتش روسیه، از ساختگی بودن حمله نشان داشت. ضمن اینکه میانجیگری مؤثر بلاروس و عزیمت پریگوژین به این کشور که همه در کمتر از ۲۴ ساعت طول کشید، فرضیه برنامهریزی شده بودن یورش را تقویت میکند. به ویژه اینکه رسانههای روسیه از پایان تحقیقات جنایی در مورد شورش مسلحانه گروه واگنر از سوی «سرویس امنیتی فدرال روسیه» (FSB) خبر دادهاند.
پس از این ماجراها پوتین ضمن «خیانت به کشور» خواندن اقدام واگنرها از خلع سلاح این گروه سخن به میان آورده و به آنها حق انتخاب داده که بین سه مورد «الحاق به ارتش»، «بازگشت به خانواده» و «عزیمت به بلاروس» یکی را برگزینند.
* سناریوی دوم؛ طرح استقرار واگنر در اروپای شرقی (بلاروس)
سالهاست که گروه شبهنظامی واگنر به عنوان بازوی مسلح خارجی مسکو بهویژه در سوریه و چندین کشور آفریقایی شناخته میشود و اینکه مأموریت جدیدی پس از یکسال ونیم تداوم بحران اوکراین برای آنها تعریف شدهباشد دور از ذهن نیست؛ آن هم مأموریتی در اروپای شرقی که ناتو پس از الحاق سوئد و فنلاند بر پایه بند ۱۰ اساسنامه این پیمان، کشورهای اروپای شرقی را هدفگذاری کردهاست.
«اوگه میره»، روزنامهنگار و تحلیلگر، رویدادهای اخیر روسیه را بازی از پیش برنامهریزی شده میان پوتین، پریگوژین و لوکاشنکو در جهت یافتن بهانهای برای استقرار نیروهای روسیه در بلاروس و در مجاورت با مرزهای لیتوانی، لهستان و غرب اوکراین میداند و میگوید: «در وهله اول با این اقدام نیروهای واگنر در پشت مرزهای اوکراین قرار دارند و میتوانند بسیار قدرتمندتر به کییف و لویو حمله کنند، بسیار راحتتر از زمانی که در شرق اوکراین مستقر بودند. از منظری دیگر حضور واگنر در بلاروس ایمنی تأسیسات و تسلیحات هستهای روسیه که پوتین قصد دارد به زودی در بلاروس و در نزدیکی مرز لهستان و لیتوانی مستقر کند را تضمین میکند.»
میانجیگری لوکاشنکو رئیس جمهور بلاروس، تبعید بیسروصدای پریگوژین به این کشور و همچنین موجود بودن گزینه «عزیمت به بلاروس» در میان گزینههای پیشنهادی پوتین به اعضای گروه شبهنظامی واگنر، این سناریو را تقویت میکند. افزون بر آن پایگاه «اینتل ریپابلیک» خبر دادهاست که یک اردوگاه نظامی برای گروه واگنر در بلاروس ساخته میشود؛ اردوگاهی در ۲۰۰ کیلومتری مرز با اوکراین که ظرفیت ۸ هزار سرباز دارد.
* سناریوی سوم؛ دام پوتین برای اوکراین
این سناریو هم به برنامهریزیبودن حمله نظامی از سوی پوتین با هماهنگی ارگانهای مختلف از جمله واگنرها ارتباط مییابد. در این سناریو باید کمی به عقب برگردیم یعنی «ضدحمله بهاره اوکراین».
ضدحمله بهاره اوکراین از میانه خرداد شروع شد، اما بر اساس گفته مقامات روس و البته رسانههای غربی این عملیات آن گونه که مورد انتظار اوکراینیها بود پیش نرفت. «ولودیمیر زلنسکی» رئیسجمهور اوکراین که در دوران زمامداری خود قریب به ۲۰ درصد از خاک کشورش را از دست داده و بسیاری از زیرساختهای این کشور در درگیری با ارتش روسیه یا نابود شدهاند و یا آسیب جدی دیدهاند، چند روز پیش بدون آنکه جزئیاتی ارائه دهد، تأیید کرد که نیروهای اوکراینی در امتداد خط مقدم، نبرد با نیروهای روسیه آغاز کردهاند.
القای شکاف در اردوگاه واگنرها و نیز بین فرمانده این شبهنظامیان با وزیر دفاع و شخص پوتین و در نهایت حمله ساختگی به مسکو، اوکراین را میتوانست برای زدن ضربه کاری مصمم و وارد گود کند؛ همان کاری که مسکو در طول تاریخ در مقابل ناپلئون و هیتلر انجام دادهبود یعنی کشاندن دشمن به قلب روسیه پهناور و شکست آنها.
* سناریوی چهارم؛ شکاف در بدنه قدرت و تلاش پریگوژین برای حذف وزیر دفاع
برخلاف سناریوهای قبلی که همه با اهداف گوناگون برنامهریزی شده بودند، این سناریو از یک اختلاف جدی در ساختار قدرت روسیه حکایت میکند؛ سناریوی که رسانههای روسیه و دیگر کشورها آن را بازتاب میدهند.
بر پایه این سناریو، پریگوژین، رئیس یک گروه شورشی است که مدعی شده ارتش روسیه نیروهای واگنر را از پشت هدف قرار دادهاست؛ بنابراین وی در صدد انتقام برآمد و ادعا کرد که «امشب به قضیه خائنین و مجرمین در اهانت به روسیه که شخص وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک است رسیدگی و حمله به واگنر را حل و فصل خواهیم کرد.»
در مقابل پریگوژین، «سرگئی شویگو»، وزیر دفاع روسیه قرار دارد که بیش از یک دهه سمت خود را حفظ کرده و او نه تنها متحد سیاسی رئیس جمهور ولادیمیر پوتین، بلکه یکی از معدود دوستان وی در حلقه قدرت روسیه است. شویگو و پوتین با هم در آبهای سیبری شنا کرده و به شکار پرداخته و در هاکی روی یخ در یک تیم بازی کردهاند، اما اکنون دوستی و فعالیت سیاسی چندین دهه آنها پس از شورش مسلحانه واگنر با بزرگترین آزمایش خود مواجه بودهاست.
فرمانده گروه واگنر روز جمعه برای اولین بار در یک کلیپ ویدئویی که توسط سرویس مطبوعاتی وی در تلگرام منتشر شد، توجیهات اصلی روسیه برای عملیات نظامی به اوکراین رد کرد و مدعی شد: هیچ چیز غیرعادی در ۲۴ فوریه اتفاق نیفتاد، وزارت دفاع روسیه در تلاش است جامعه و رئیس جمهور (پوتین) را فریب دهد و داستانی را در مورد چگونگی تجاوز دیوانه وار اوکراین و ناتو به ما بگوید.
پریگوژین که ماههاست علناً شویگو وزیر دفاع و والری گراسیموف ژنرال ارشد روسیه را به «بیکفایتی در جنگ اوکراین» متهم میکند، گفتهاست که جنگ اوکراین لازم بود تا شویگو بتواند مارشال شود، تا بتواند دومین مدال «قهرمان» را دریافت کند.
طبق تحلیل اندیشکده «کارنگی»، در واقع پریگوژین از مدتی قبل مخالفت با وزارت دفاع را علنی کرد. پس از اعلامیه اخیر وزارت دفاع مبنی بر اینکه همه داوطلبان جداشده، باید خود را به وزارتخانه معرفی کنند، پریگوژین به سرعت واکنش نشان داد و اعلام کرد که نیروهای وی چنین کاری را انجام نخواهند داد، زیرا این کار فقط به کارایی شرکت نظامی خصوصی او آسیب میزند.
* سناریوی پنجم؛ پریگوژین دنبال تحکیم قدرت تا رؤیای ریاستجمهوری
یکی از معدود تحلیلهایی که از این زاویه شورش پریگوژین و گروه واگنر را تحلیل میکرد، از سوی «مؤسسه مطالعات جنگ» ارائه شد که اعتقاد داشت: آغاز آشکار شورش مسلحانه پریگوژین اوج کارزار او برای تداوم کنترل بر نیروهای نظامی و ابزار حفظ جایگاهش در روسیه است؛ او این شورش را به عنوان تلاشی برای بقای وجودی خود انجام داده است.
«جیمز استاوریدیس» دریادار بازنشسته ارتش آمریکا و فرمانده نظامی سابق ائتلاف ناتو در مصاحبهای گفت که «پریگوژین زنده نخواهد ماند، چون پوتین نمیتواند شورش او را ببخشد و فراموش کند.» از سویی دیگر «جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با اشاره به شورش ارتش خصوصی واگنر علیه مسکو، مدعی شد «جنگ اوکراین به تجزیه قدرت در روسیه منجر شده و جنگی که پوتین علیه اوکراین بهراه انداخته و هیولایی که با واگنر ساخته، حالا به خودش حمله کرده و او را گاز میگیرد؛ بنابراین هیولا علیه سازندهاش برخاسته و ساختار سیاسی نشانههای آسیبپذیری را بروز داده و قدرت نظامی ترک برداشته است.»
«سی ان ان» به نقل از یک کارشناس مسائل روسیه مدعی شد: پوتین افراد خائن را نمیبخشد. حتی اگر او بگوید که پریگوژین به بلاروس میرود وی هنوز هم خائن محسوب میشود و من فکر میکنم که پوتین هرگز او را نخواهد بخشید. وی همچنین مدعی شد که ممکن است ما شاهد «کشته شدن پریگوژین در بلاروس» باشیم، اما تا زمانی که وی حامیانی دارد صرف نظر از این که در کجا به سر میبرد، تهدید محسوب میشود و این موضوع روسیه را نگران میکند.
* سناریوی ششم؛ حمله واگنرها با حمایت «سیا»، «موساد» و «امآی ۶»
یکی از سناریوهای محتمل به دست داشتن آمریکا و دیگر کشورهای عضو ناتو در این شورش نظامی برمیگردد و چه بسا این شورش، نتیجه یک طرح برنامه ریزی شده در اتاقهای تاریک بوده باشد. از همان نخستین روز حمله ارتش روسیه به مرزهای اوکراین، رسانههای آمریکایی و اروپایی با قدرت از احتمال یک کودتای نظامی بزرگ علیه رئیس جمهور روسیه با توجه به وجود شکاف در ارتش این کشور و مخالفت افسران ارشد با جنگ علیه اوکراین، سخن میگفتند.
بعید نیست این تبلیغات رسانهای، در واقع پوششی برای استخدام پنهانی شبه نظامیان گروه واگنر و فرمانده آن بوده باشد. پریگوژین، اسرار جنگی روسیه و ساقط کردن یک بالگرد روس را فاش کرد و درخواستهای عجیبی را در خصوص لزوم برکناری وزیر دفاع و فرمانده ارتش و رئیس ستاد مشترک ارتش روسیه ارائه داد.
در این ارتباط، «مارگاریتا سیمونیان» رئیس شبکه تلویزیونی دولتی «راشا تودی» روسیه اعلام کرد: بدون تردید، شورش گروه واگنر علیه کرملین، اقدامی سازماندهی شده توسط سرویسهای جاسوسی انگلیس، آمریکا و احتمالاً یک «دولت» در غرب آسیا بوده است. منظور رئیس شبکه تلویزیونی «راشاتودی» از این «دولت» در غرب آسیا، رژیم صهیونیستی و به طور خاص سازمان جاسوسی (موساد) است.
اظهار نظر سیمونیان درباره نقش موساد در شورش گروه واگنر از این جهت حائز اهمیت است که بر اساس گزارشهای رسانهای، وی یکی از نزدیکترین روزنامه نگاران به کاخ کرملین و شخص ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه است.
افزون بر آن، آنچه احتمال وجود ارتباط بین «یوگنی پریگوژین» مؤسس واگنر با موساد را تقویت میکند، یهودی بودن اجداد «پریگوژین» است.
دو هفته قبل از حمله واگنر، شبکه تلویزیونی صهیونیستی «آی ۲۴ نیوز» از برافراشته شدن پرچم گروه واگنر بر روی جرثقیل یک برج در حال ساخت، در قلب تلآویو خبر دادهبود. مقامات رژیم صهیونیستی در آن زمان هرگونه ارتباط برافراشته شدن پرچم گروه واگنر در تل آویو را با این رژیم رد کرده و آن را کار یکی از کارگران شرکت سازنده برج اعلام کرده بودند.
آنچه سناریوی دخالت موساد را تقویت میکند، اختلافات بین روسیه و رژیم صهیونیستی است که از آغاز جنگ اوکراین شروع و هر روز عمیقتر شد و اقدام دادگستری روسیه علیه آژانس یهود و تعطیلی آن، تیر خلاص کرملین بر پیکر مناسبات با تل آویو بود؛ بنابراین طبیعی به نظر میرسد که رژیم صهیونیستی در پی انتقام گرفتن از پوتین بودهباشد.
* فرجام سخن
در پاسخ به پرسش «چه شد که واگنر یک روزه عقب نشست؟» نمیتوان با قاطعیت سناریویی را مطرح و تأیید کرد؛ این اتفاق میتواند تحت رهبری پوتین و هماهنگی دیگر ارگانها با هدف شناسایی و حذف ستون پنجم، استقرار واگنر در اروپای شرقی یا دامگذاری برای اوکراین در ادامه ضدحمله بهاره صورت گرفته باشد.
در مقابل سناریوهایی که اختلافات و تنشها را در ساختار سیاسی- امنیتی روسیه ملاک قرار میدهد، نیز منطقی به نظر میرسند. جدال کلامی پریگوژین و شویگو وزیر دفاع روسیه از ماهها پیش که بحران اوکراین وارد فاز فرسایشی شد، ادامه داشتهاست؛ بنابراین احتمال آن میرود که با فرسایش هر چه بیشتر بحران اوکراین، اختلافات میان مقامات حتی با شخص پوتین خود را نشان دهد.
در مجموع صرفنظر از اینکه کدام سناریو در عالم واقع اتفاق افتادهاست، اما از نگاه ناظران این اتفاق زنگ خطر و هشدار را نسبت به بکارگیری ارتش خصوصی و پیمانکاران نظامی به صدا درآوردهاست. احتمالاً پوتین با درک همین موضوع، از نیروهای واگنر درخواست الحاق به ارتش را کردهاست.
منبع: مهر
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: شورش واگنر جنگ اوکراین تحریم روسیه برنامه ریزی شده اروپای شرقی جنگ اوکراین وزیر دفاع گروه واگنر رئیس جمهور ارتش روسیه شبه نظامی واگنر ها مدعی شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۰۴۶۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واقعاً روس ها درباره جنگ پوتین چه فکر می کنند؟/ سقوط مخاطبان تلویزیون دولتی در روسیه/ روس ها بیشتر چه کلماتی را در گوگل جست و جو می کنند؟
در 23 ژوئن 2023، یوگنی پریگوژین، رهبر واگنر، شورشی علیه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به راه انداخت.
به گزارش جماران، فارن پالیسی در این باره می نویسد: تصمیم پریگوژین منجر به برخی از خارقالعادهترین صحنهها در تاریخ اخیر روسیه شد. هنگامی که نیروهای گروه واگنر کنترل مرکز استان روستوف را به دست گرفتند، جمعیت شهر علناً شورشیان را در آغوش گرفتند و برای آنها غذا و نوشیدنی آوردند و آنها را در مقابل دوربین های تلویزیونی زنده تشویق کردند. زمانی که پریگوژین شخصاً ظاهر شد، اندکی قبل از اینکه سرانجام شورش خود را رها کرد، همه از او استقبال کردند. اینجا چه خبر بود؟ آیا مردم روستوف صرفاً وضعیت پریگوژین را به عنوان گویای حقایق ناخوشایند در مورد حمله به اوکراین تحسین می کردند؟ آیا آنها فقط ناامیدی خود را از بی کفایتی آشکار سران ارتش عادی ابراز می کردند؟ آیا آنها فکر می کردند که واگنر پیروز می شود و در حال انتخاب طرف خود در این مخاصمه بودند؟ آیا آنها از فرصت برای ابراز نارضایتی گسترده تر استفاده می کردند؟ یا همه موارد فوق - یا هیچ کدام؟
شورش پریگوژین تصویر واضحی از مشکلاتی را ارائه می دهد که هر کسی که سعی می کند بفهمد مردم روسیه واقعاً چه فکری می کنند، با آن مواجه است. اما این سوالی است که نیاز به پاسخ فوری دارد. مقابله با رژیم پوتین و جنگ آن علیه اوکراین بسیار سخت تر خواهد بود مگر اینکه سیاست گذاران و استراتژیست ها بتوانند به درک درستی از افکار عمومی روسیه برسند.
پوتین در سخنرانی شب سال نو خود در پایان سال 2023 این دیدگاه را بیان کرد که میخواهد روسها و تا حدی سایرین بپذیرند: مردم روسیه و رهبر آنها یک «جامعه متحد» را تشکیل میدهند. در این روایت، بین دیدگاه پوتین برای کشور و آنچه روسهای معمولی میخواهند، فاصلهای وجود ندارد و این شامل جنگ در اوکراین میشود، که او آن را به عنوان یک مبارزه قهرمانانه (علیه به اصطلاح نئونازیها) به تصویر میکشد که به طور گسترده توسط شهروندان حمایت میشود.
البته واقعیت نسبتاً پیچیده تر است. این ظاهر اجماع یکپارچه توسط یک دولت پلیسی فراگیر اجرا می شود. یک دستگاه امنیتی عظیم همه چیزهایی را که روسها میگویند و انجام میدهند زیر نظر دارد. برخی از برجستهترین منتقدان پوتین، مانند ولادیمیر کارا مورزا و ایلیا یاشین، به اتهام انتشار «اطلاعات نادرست» درباره ارتش روسیه و جنگ، در حال گذراندن محکومیتهای چشمگیر زندان هستند. الکسی ناوالنی، مخالف پیشرو، یکی دیگر از فعالان معروف ضد جنگ، اخیراً در شرایط نامشخصی در زندان درگذشت. اندکی پس از آن، دستیار او که در تبعید در لیتوانی زندگی می کرد، مورد حمله وحشیانه یک مهاجم با چکش قرار گرفت.
روس های معمولی به خوبی از خطرات ناشی از گفتن حرف نادرست آگاه هستند. سالمندان هنوز خاطرات روشنی از زندگی در زمان رهبران سابق جوزف استالین و لئونید برژنف دارند، خاطراتی که به طرق مختلف به نسلهای کنونی رسیده است.
لیوبوف سوبول، فعال اپوزیسیون تبعیدی معتقد نیست که روسها مایلند آنچه را که فکر میکنند به مسئولان برگزار کننده نظرسنجی ها بگویند: او به فارن پالیسی گفت: «بیشتر اوقات با پاسخهایی که طرفداران دولت را منحرف میکند، نتایج غیرقابل اعتمادی دریافت میکنید. کسانی که از رژیم پوتین حمایت می کنند صادقانه و آشکار پاسخ خواهند داد، در حالی که افراد مخالف از ترس انتقام، مشکلات در محل کار و سایر مشکلات از گفتن حقیقت و بیان احساسات واقعی خود می ترسند.»
نظرسنجی قابل اعتماد به حداقل میزان اعتماد نیاز دارد و اعتماد عموماً در همه جوامع بسته، نه تنها روسیه، کم است. دقت هر نظرسنجی افکار عمومی منوط به در دسترس بودن پاسخ دهندگانی است که هیچ ترسی از پیامدهای منفی ندارند و می توانند پرسشگران خود را نسبتاً قابل اعتماد بدانند. هیچ یک از این شرایط در روسیه وجود ندارد.
برگزارکنندگان نظرسنجی در همه جا نگران چیزی هستند که آن را سوگیری مطلوبیت اجتماعی مینامند ؛ فشار شدید برای گفتن آنچه میدانید از شما انتظار میرود، اما در حکومتهای استبدادی، این مشکل بسیار حادتری است. تعداد کمی از روسها ممکن است نظرات واقعی خود را با کسی که نمیشناسند و از طریق تلفن با آنها تماس گرفته در میان بگذارند و حتی تعداد کمتری نیز احتمالاً نظرات مخالف خود را بیان میکند.
اینکه غرب و اوکراین چگونه پیامهای خود را به جمعیت روسیه میفرستند، تا حد زیادی به این بستگی دارد که آنها چقدر خوب روسها و طرز فکر آنها را می شناسند.
پی بردن به احساسات عمومی برای خود پوتین که ارتش کوچکی از نظرسنجی های خود را برای ارزیابی روحیه ملی دارد به همان اندازه مهم است. اما آیا واقعاً می تواند به آنها اطمینان داشته باشد تا آنچه را که نمی خواهد بشنود هم به او بگویند؟ او ممکن است هرگز نتواند خود را از روایتهای تبلیغاتی خود که به طرز شگفتانگیزی با رفتار طرفداران پریگوژین در روستوف در تضاد است، رهایی بخشد.
این مشکل با کسانی که در حال انجام نظرسنجی هستند تشدید می شود. دو مورد از برجستهترین سازمانهای نظرسنجی در کشور، مرکز تحقیقات افکار عمومی روسیه (VCIOM) و بنیاد افکار عمومی (FOM)، تحت کنترل دولت هستند. سومین مورد، مرکز که توسط گروهی از کارشناسان که در سال 2003 از VCIOM جدا شدند تشکیل شد و اغلب به عنوان مستقل توصیف می شود، بارها مورد حمله کرملین قرار گرفته که آن را به عنوان عامل خارجی محکوم کرده است.
دو سال پیش، وبسایت مستقل Proekt تحقیقی را منتشر کرد که ادعا میکرد کرملین مستقیما در کار VCIOM دخالت دارد. روزنامهنگاران ادعا کردند که VCIOM با تغییر عبارت سؤالات نظرسنجی به روشهایی که پاسخهای «مناسب» را به پاسخدهندگان القا می کند آنها را تحت فشار قرار می دهند.
همچنین گفته میشود که مقامات دولتی برگزارکنندگان نظرسنجی ها را متقاعد کردهاند که از نشان دادن روندهای بلندمدت در میزان اعتماد و محبوبیت پوتین در وبسایت شرکت خود خودداری کنند؛ از جمله پایینترین میزانی که در سال 2018 شروع شد، زمانی که موقعیت او به دلیل اصلاحات عمیقاً نامطلوب بازنشستگی تضعیف شد. اعتماد روس ها به رئیس جمهور خود در مارس 2020 به کمترین میزان در 14 سال گذشته یعنی 28.3 درصد کاهش یافت، اگرچه متعاقباً پس از تهاجم گسترده به اوکراین به شدت افزایش یافت.
بر اساس آخرین نظرسنجی لوادا که در ماه مارس منتشر شد، دادههای لوادا و سایر نظرسنجیهای مستقل، مانند روسی فیلد و گروه کرونیکل نشان میدهد که حمایت عمومی از جنگ همچنان قوی است ؛ 77 درصد. با این حال، لوادا همچنین تاکید کرد که بیشتر پاسخ دهندگان (52 درصد) طرفدار مذاکرات صلح هستند تا ادامه خصومت ها (40 درصد)، که با خواسته های کرملین همخوانی ندارد. 66 درصد از افراد مورد بررسی موافق بودند که روسیه بهای بسیار بالایی را برای تهاجم پرداخت می کند.
ولادیمیر میلوف، فعال اپوزیسیون می نویسد که این یافته ها تصویر حمایت ظاهراً محکم از جنگ را که اغلب در رسانه ها نقل می شود، پیچیده می کند. او استدلال میکند که تعداد کل حامیان ذکر شده در نظرسنجیها باید تفاوتهای مهم بین کسانی که «بیقید و شرط» از جنگ حمایت میکنند (گروهی که او ۳۵ تا ۴۰ درصد میداند) و آنهایی که «بیشتر از آن حمایت میکنند تا با آن مخالفت»، به تصویر کشیده شود.
او خاطرنشان میکند که نظرسنجیها همواره مخالفت شدیدی را با موج دوم بسیج نظامی برای اعزام به خط مقدم نشان داده، احتمالاً به همین دلیل است که پوتین تاکنون از صدور دستور آن خودداری کرده است.
میلوف همچنین می گوید که مخاطبان تلویزیون دولتی روشی که از دیرباز مورد پسند پوتین برای تثبیت پیامش در اذهان مردم بود در حال کاهش شدید است، که نشانهای از کاهش اعتماد به رسانههای رسمی است. او توجه را به تفاوتهای جمعیتی فاحش در میان پاسخدهندگان جلب میکند: حمایت از جنگ در میان افراد مسن و روستایی غالب است، در حالی که در میان جمعیت شهری جوانتر در ضعیفترین حالت خود قرار دارد.
اکثریت قریب به اتفاق مردم اساساً بی تفاوت هستند و به نظرسنجی ها و مقامات هر آنچه می خواهند بشنوند را خواهند گفت. برخی از کارشناسان آن را با اصطلاح زیبا "بی تفاوتی آموخته شده" توصیف می کنند.
کارشناسان در حال آزمایش راههای جدیدی برای مقابله با مشکل بی اعتمادی به نظرسنجی ها هستند. یکی از این راه ها استفاده از قدرت جمعآوری دادههای اینترنت است. دو دانشمند علوم سیاسی بریتانیایی، در حال بررسی پرسشهای جستجوی روسها در گوگل و یاندکس، یک موتور جستجوی داخلی هستند.
این دادهها، در میان چیزهای دیگر، نشان میدهد که روسها از لحاظ مالی بسیار کمتر از آنچه اغلب ادعا میشود احساس امنیت میکنند: پرسشها درباره «ورشکستگی»، «تأمین مالی مجدد وام مسکن» و «اهدای کلیه» از آغاز تهاجم افزایش یافته است. جستجوها درباره افسردگی، اضطراب و خودکشی نیز به شدت افزایش یافته است. محققان همچنین افزایش پرسشهای مربوط به استبداد (از جمله کار مورخ هانا آرنت در مورد توتالیتاریسم و اورول 1984) را دنبال کردند.
برای مدت طولانی، معامله ضمنی میان مردم و کرملین این بوده که پوتین رفاه و ثبات را به ارمغان می آورد و روس ها با سکوت سیاسی به آن پاسخ می دهند. اکنون این معامله با جنگ، با سربازی اجباری، عدم اطمینان اقتصادی شکسته شده است. این روزها حضور رژیم در زندگی شما بسیار زیاد شده است. اکنون در جامعه روسیه افرادی سیاسی شدهاند که قبلاً به سیاست علاقه نداشتند.
در نهایت یک چیز مسلم است: وقتی کسی به شما میگوید که روسها در دیدگاههای خود متحد و یکدست هستند، حرف آنها را نپذیرید. فهمیدن اینکه واقعاً در درون آن سرها چه می گذرد آسان نخواهد بود.